آواز درناها

آواز درناها
فاطمه ظهیری
(داستان کوتاه)
————–
انتشارات آنا پل
پاییز ۱۴۰۰
چاپ اول
تعداد صفحه:۱۳۵
اندازه:۱۴×۲۱
فی پا:۸۴۷۷۴۰۸
شماره مجوز نشر:
۹۵۸۶۳۳۵۶۱۹۱۱
نوبت چاپ: اول
همه ی حقوق این کتاب برای ناشر محفوظ است.
ISBN: 9786229781081

در باره کتاب
در باره ی کتاب:
چقدر خوب که به دیدنم آمدی! ۲۲ داستان نوجوان در این کتاب زندگی می کند، داستان هایی به رنگ شربت شاه توت و با طعم یک لیوان شکلات داغ.. احساس عجیبی است نه؟ اگر می خواهی همراه شخصیتها به کنار حوض پر از اردک بروی و به آواز درناها گوش بدهی کافی است با لبخند به من نگاه کنی و تق تق تق تق در خانه ی من ر ا بزنی ! من همیشه کنار تو خواهم بود مثل بوی یک ادکلن ،این قدر نزدیک که شاید فکرش را هم نمی کردی! چقدر خوب که به دیدنم آمدی! حالا می توانی سوار بر بالهایم به پرواز در آیی و لحظه های رنگارنگی را در دنیای خیال انگیز داستان های من تجربه کنی.
فهرست عناوین
فهرست:
۱-شربت شاه توت
۲-ادکلن
۳-ای کاش
۴-این قدر نزدیک
۵-احساس عجیب
۶-آشتی
۷-آقا سیبیلو
۸-آواز درناها
۹-به این میگن قیمه
۱۰-کنارحوض پر از اردک
۱۱-مامان لیلی
۱۲-مرد خانه
۱۳-مصی
۱۴-همه منتظرند
۱۵-یاعلی
۱۶-یک جرعه آب
۱۷-یگانه
۱۸-شب نامه ها
۱۹-خانه پدری
۲۰- بالبخند به من نگاه می کند
۲۱-یک لیوان شکلات داغ
۲۲-فکرش را نمی کردم

در باره نویسنده:
در باره ی نویسنده:
من هم یک روز به دنیا آمدم مثل همه ی شما،تاریخ تولدم یکی از روزهای سرد زمستان، صبح ۸ دی ماه سال ۱۳۶۲ در شهر اراک است وقتی که برف خیلی خیلی زیادی روی زمین نشسته بود آنقدر زیاد که می شد از پشت بام خانه ها پرید روی کوهی از برف،این را پدرم می گفت. الان که به گذشته نگاه می کنم از یاد آوری خاطرات دوران کودکی احساس خوبی دارم درست مثل خوردن یک لیوان شربت خنک آلبالو زیر برق آفتاب داغ. لحظه هایم پربود از مزه ی شیرین بازی وشادی در روستای پدری ومادری ام و سفرهای یک روزه با خانواده. خدا را شکر. تا یادم نرفته بگویم ،روزهای نوجوانی ام در کنار تمامی دلهره ها و اضطراب های خاص خودش پر بود از رویاهایی دلچسب به خصوص ازوقتی که با راهنمایی معلم ادبیاتمان خانم (الهه مهاجرانی) سر از کتابخانه های کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان درآوردم ومسیر زندگی ام خیلی سریع عوض شد و عطر خاطره انگیز کتابها قلب روزهایم را به طپش انداخت . چه شانس خوب داشتم می توانستم دست در دست شخصیتها و قهرمان های داستانها به این طرف و آن طرف سرک بکشم و لحظه های رنگارنگی را تجربه کنم. باز هم خدا را شکر می کنم.
اکنون با عنوان نویسنده ی کتاب (آواز درناها ) در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان مرکزی مشغول به خدمت رسانی به بچه ها ی علاقمند و کتابخوان هستم وامیدوارم بتوانم در ثبت لحظه هایی به یادماندنی در ذهن شما مخاطبان عزیزم قدم کوچکی برداشته باشم.