بهشت قدیمی مادرم

 

بهشت قدیمی مادرم

خبرنگار اسرائیلی – عراقی، اسحاق صائب ساسون، پس حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به عنوان خبرنگار جنگی به عراق می‌رود. او که خبرنگار خبرگزاری حییم در اسرائیل است با بهانه تهیه گزارش به عراق می‌رود، اما در واقع او می‌خواهد به زادگاه مادرش در شهر کوت در عراق برود. او می‌خواهد داستان زندگی مادر مسلمانش  و عشق و ازدواج او با پدر یهودی‌اش  با جستجو و پرسه در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر کوت که از آن تاریخ تاکنون  تغییر وضعیت جغرافیایی داده است، با تکیه بر خاطراتی که مادرش از آن ایام برای او و خواهر و برادرش تعریف کرده را بازخوانی کند و در قالب کتابی منتشر نماید.

وابستگی عمیق فرزند به محل تولد پدر و مادرش و وطن آبا و اجدادی مشوق اصلی او برای رفتن به دل یک منطقه جنگی و آشوب‌زده و کشف ماجرای زندگی مادر و پدرش در موطن اصلی خود (عراق) و کوچ اجباری آنها به اسرائیل و مصیبت‌هایی که زندگی در سرزمین ناشناخته برایشان پدید می‌آورد، است.

اسماعیل سکران در سال 1977 اولین مجموعه داستانی خود به نام «النثار» را منتشر کرد. در سال 2001، کتاب «رفات الملائکه» و در سال 2015 اولین رمان خود به نام «جثثت البلاء» را نوشت. او در سال 2016 رمان دوم خود «هزار» را منتشر کرد و کتاب حاضر رمان سوم اوست: «فردوس امی القدیم» [1]. در روایت سوم او غرق در بازیابی گذشته نزدیک است و با چنگال‌های تیز روایی خود بر زخم‌های عمیق فاجعه قدرت و وابستگان آن چنگ می‌اندازد.

[1].بهشت قدیمی مادرم.